مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

نظرسنجی جالب

ممنونم از مامان آلما جون که من رو قابل دونست جهت دعوت به این نظر سنجی     اگر ماهی از سال بودم... فروردین ماه....به خاطر عید نوروز و طبیعتش اگر روزی از هفته بودم... پنجشنبه ...فردا صبحش میتونم بخوابم اگر عدد بودم... عدد ٥ اگر نوشیدنی بودم... آب پرتغال طبیعی اگر ثواب بودم... کمک به بچه های بی سرپرست اگر درخت بودم... بید مجنون اگر میوه بودم... توت فرنگی اگه گل بودم... مریم اگه آب و هوا بودم... ابری همراه با رعد وبرق ونم نم بارون اگه رنگ بودم... صورتی ،آبی اگه پرنده بودم...   طوطی به دلیل زیباییش اگه صدا بودم... صدای...
29 خرداد 1392

حال وهوای روزهای مرسانا یک سال ونه ماهه

عزیز مامان این روزها خیلی شیرین  وبا نمک تر شدی مخصوصا با اون صحبت کردنت که دوست دارم درسته قورتت بدم عزیــــــــــــــــــــــز مامان                            - دیگه جمله های ٣ ،٤ کلمه ای میگی مثل مامان اب می خوام بخولم  بده به من مجید ب ِ پارت(مجید بریم پارک) - وقتی ما میریم دستشوئی میگی  دستشو دالم پوشکت رو که باز میکنم میترسی ودستشوئی نمیکنی   - تا ٦ بلدی بشماری  -کار تهای بن بن بن رو کامل یاد گرفتی -شعر ه...
28 خرداد 1392

مهمونی

در تاریخ ٤/٩/٩٠ مامان فری برای شما دختر خوب یه مهمونی گرفت..... همه فامیل های مامان فری آمده بودن تا شما رو ببینن..... خیلی خیلی خوش گذشت وشما هم خیلی دختره خانومی بودی..... همه می گفتن بیشتر شبیه بابا مجیدی تا من..... . راستی   کوچکترین مهمونمون فرهام جون بود که فقط ١٨ روز از شما بزرگتره   حالا بریم سراغ عکس ها مرسانا جون به اتفاق بابا مجید مهربون    عروسک مهمونی........قربون اون لبخندت برم     در حال دست خوردن(کار جدیدی که یاد گرفتی)     مرسانا با تعجب: مامان این پسمل رو ببین چه تپله!!!!!!!!!!     فرهام: مرسانا جان سلام.... با...
28 خرداد 1392

اولین محرم مرساناجون

سلام دختر قشنگم  میخوام برات تعریف کنم که چرا امسال نذری دادیم...... ٢ سال پیش یعنی سال ٨٨ یه نی نی تو دل من بود....متاسفانه وقتی نی نی٢  ماهش بود تو دل مامان مهسا قلبش دیگه نزد.....اونجا بود که دل مامان مهسا شکست...... اون موقع هم که من نی نی رو از دست دادم مصادف بود با دهه اول محرم.......واسه همین نذر کردم که هر موقع خدا صلاح دونست ویه نی نی سالم به ما داد اول از همه اینکه لباس علی اصغر تنش کنم ....دوم اینکه هر سال روز تاسوعا نذری عدس پلو درست کنیم....(البته کلی نذرهای دیگه هم داشتم) حالا امسال موقع ادا کردن نذرم بود.....چون خدای مهربون فرشته اش رو واسه من وبابا مجید فرستاده بود...خدایا شکرت ب...
28 خرداد 1392

نذری مامان فری برای مرسانا جون(24/10/90- اربعین- 133روزگی)

            پیوست:اینجا میخوام از همه ی دوستانی که به ما سر زدن وبا کامنتهای پر مهرشون من ومرسانا جون رو شرمنده کردن تشکر کنم.......  دوستون داریم.......خیلی خوشحالم که خاله های مهربونی مرسانا جون پیدا کرده.....(آخه دخملم خاله نداره) ...
28 خرداد 1392

دختر قشنگم رو بیمه کردیم......(143 روزگی)

بابا جون هر سال روز شهادت امام رضا (ع)نذری می دن .....  سال قبل خیلی دوست داشتم وقتی پای دیگ نذری می ایستم از سلامتی شما مطمئن باشم واسترسی نداشته باشم.... دختر قشنگم ،یادمه ١٤/١١/٨٩ مصادف بود با شب شهادت امام رضا(ع).....امام رضا رو قسمش دادم به جوادش وازش خواستم کمک کنه تا تو این شب عزیز  بتونم قلب کوچیکت رو ببینم(آخه خانوم دکتر گفته بود بعد از ٢ هفته برم اما هنوزر ٢ هفته نشده بود)     وای خدایا چه لحظه ای بود..... هیچ وقت اون لحظه رو فراموش نمکینم.... من ومامان فری با هم رفتیم مطب.....خیلی استرس داشتم خیلییییییییییی.....دل تو دلم نبود......اصلا آروم وقرار نداشتم...همه ی خانوم هایی که تو مطب بودن وقت...
28 خرداد 1392

اولین ماه محرم عزیز دردونه ام

امید زندگی مامان فردا مصادف با اول ماه محرم هست.....امسال محرم یه حال و هوای دیگه داره برامون  .......چون اولین محرمی هست که تو رو دارم .......از کودکی عاشق این ماه عزیز بودم.......این ماه از پارسال عزیزتر ومهم تر شده واسم......چون پارسال تو همین ماه بود که تو رو از خداوامام حسین(ع) خواستم وخدا یک ماه بعد تو فرشته آسمونی رو برام فرستاد..... از امسال ماه محرم نذری میدیم.....به امید اینکه خدای مهربون ازمون قبول کنه   باز محرم شدو دلها شکست از غم زينب دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست قاسم وليلا همه در خ...
28 خرداد 1392

عید قربان مبارک

  عید قربان، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک مامان جون این سه چرخه خوشگل رو بابا جون زحمت کشیدن برات خریدن...دستشون درد نکنه ....خیلی دوسش داری....هر موقع میریم خونشون سوار میشی ومیگی من رو هل بدین...این عکس ها رو عصر روز عید قربان ازت گرفتم(٥/٨/٩١)   قربونت بشم ....مروارید های جدیدت تو این عکس دیده میشه     عاشقتم...................   اینجا داری سعی میکنی پاهای کوچولوت رو برسونی به پدال ها  این ژستت رو خیلی دوست دارم دختر قشنگم ...
28 خرداد 1392